یکشنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۸
باز خوانی خطبه ۲۱۰ نهج البلاغه؛ شگرد منافقان صدر اسلام برای رسیدن به اهداف شوم خود

حوزه/ استاد حوزه علمیه همزمان با آغاز هفته پژوهش با محوریت خطبه ۲۱۰ نهج البلاغه به تبیین ریشه های اختلاف الحدیث و تعارض الحدیث از زبان امیرالمؤمنین امام علی (ع) پرداخت.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام ایمان شکیبایی، استاد حوزه علمیه به مناسبت هفته پژوهش طی سخنانی در جمع پژوهشگران مقطع کارشناسی علوم حدیث به تبیین حدیث شناسی بر محور خطبه ٢١٠ نهج البلاغه پرداخت و افزود: بعد از رحلت نبی اکرم(ص) حدود بیش از ١٠٠ سال، نوشتن اخبار پیامبراکرم(ص) از طرف حکومت وقت، ممنوع شده بود، ولی با این حال اخبار رسول الله(ص) زبان به زبان می گشت و گاه اخبار ضدّ و نقیض به پیامبر اکرم(ص) نسبت داده می شد و منافقان و دشمنان مخفی و آشکار از این آشفته بازار استفاده و دروغهایی به نفع خود یا سران نفاق جعل کردند و به پیامبر اکرم(ص) نسبت دادند، هر چند در قرون بعد عدّه ای برای پالایش اخبار و تنظیم معیارهای صدق و کذب به پا خاستند و تدوین کتب حدیث و رجال رونق گرفت؛ امّا همان گونه که گفته شد، ممنوع بودن کتابت مانع نقل احادیث نشد.

استاد حوزه و دانشگاه گفت: امیرالمؤمنین(ع) در عبارات کوتاه و پرمعنای خود در خطبه ٢١٠، ریشه های اختلاف الحدیث و تعارض الحدیث را دقیقاً بیان فرموده و آن را در شش شاخصه خلاصه می کند و می فرماید: «آنچه در دست مردم است گاه حقّ است و گاه باطل، گاه صدق است و گاه کذب، گاه ناسخ است و گاه منسوخ، گاه عام است و گاه خاص، گاه محکم است و گاه متشابه، گاه احادیثی است که به دقت حفظ و نقل شده، گاه روایاتی است که با ظنّ و گمان روایت شده است» ;(إِنَّ فِی أَیْدِی النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلاً، وَصِدْقاً وَ کَذِباً، و نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً، وَعَامّاً وَ خَاصّاً، وَ مُحْکَماً وَ مُتَشَابِهاً، وَ حِفْظاً وَ وَهْماً).

وی افزود: امیرالمؤمنین(ع) نخستین سرچشمه را وجود حق و باطل شمرده است که ممکن است اشاره به عقیده حق و باطل باشد. حق جویان به دنبال احادیث حق بودند و باطل گرایان احادیث باطل را رواج می دادند. صدق و کذب که نوعی حق و باطل در لباس گفتار است نیز عامل دیگری بود. افرادی دروغگو و کذّاب، آگاهانه اخباری جعل می کردند و به پیامبراکرم(ص) نسبت می دادند و حتی گاهی از حاکمان وقت، همچون معاویه پاداشهای کلانی دریافت می داشتند. ناسخ ومنسوخ عامل دیگری است، چرا که بعضی تنها حکم منسوخ را شنیده بودند و آن را نقل می کردند و بعضی دیگر پی به ناسخ برده بودند و آن را ذکر می کردند. وجود عام و خاص عامل چهارمی بود؛ مثلا بعضی شنیده بودند که خداوند معاملات میان مردم را حلال کرده، در حالی که حکم خاص؛ یعنی استثنائات آن را نشنیده بودند ودیگری که استثنا را نقل می کرد در ظاهر با روایت عام در تضاد بود. محکم و متشابه نیز عامل پنجمی بود، زیرا بعضی اخبار مانند پاره ای از آیات قرآن تفسیرهای متعدّدی را به دنبال داشت. سپس اخبار دیگری صادر می شد و از آن رفع ابهام می کرد. عدم دسترسی بعضی از راویان اخبار به این دو، گاه موجب اختلاف الحدیث می شد. حفظ و وهم، عامل ششم بود، زیرا بعضی از راویان اخبار با دقت تمام خبر را از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده بودند در حالی که بعضی از راویان بی بند و بار با ظنّ و گمان اخباری را نقل می کردند که با واقعیت انطباق نداشت.

پژوهشگر حوزه و دانشگاه بیان کرد: اینها عواملی بود که دست به دست هم داد و فضای روایات اسلامی را تا حدی تیره و تار کرد. بعدها در پرتو تلاش عالمان حدیث و رجال، تا حد زیادی فضا روشن شده، هر چند رسوباتی از اخبار مکذوبه باقی ماند.

مدرّس نهج‌البلاغه گفت:سپس امیرالمؤمنین(ع) به ذکر گواه روشنی بر گفتار خود پرداخته می فرماید: «در زمان حیات رسول خدا آن قدر دروغ بر آن حضرت بسته شد که حضرت به پا خاست و خطبه ای خواند و فرمود: هر کس عمداً به من دروغی ببندد باید جایگاه خویش را در آتش دوزخ مهیّا سازد» ;(وَ لَقَدْ کُذِبَ عَلَی رَسُولِ الله(ص) عَلَی عَهْدِهِ، حَتَّی قَامَ خَطِیباً، فَقَالَ: «مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ»).

وی افزود:در حدیث دیگری می خوانیم که پیامبر اکرم(ص) در حجة الوداع فرمود: «قَدْ کَثُرَتْ عَلَیّ الْکَذّابَةُ وَ سَتَکْثِرُ بَعْدی ألا فَمَنْ کَذِبَ عَلَیّ مُتَعَمِّداً فَلْیَتَبَوّأ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ؛ دروغگویان نسبت به من بسیار شده اند و پس از من بسیار می شوند. آگاه باشید هر کس عمداً بر من دروغ ببندد باید محل خود را در آتش دوزخ آماده سازد».این حدیث در منابع اهل سنّت نیز آمده است از جمله در مستدرک حاکم و سنن ابن ماجه روایتی به همین مضمون با اندک تفاوت دیده می شود که حجّت را بر شیعه و اهل سنّت تمام می کند.

استاد حوزه و دانشگاه در ادامه گفت: در بخش اول خطبه، امیرالمومنین(ع) به طور اجمالی به أهم عوامل اختلاف الحدیث اشاره فرمود و در بخش دوم بطور تفصیلی پرده از روی عاملین اختلاف الحدیث برمی دارد، حضرت شخص سؤال کننده ای را که در آغاز خطبه به او اشاره شده مخاطب ساخته، هر چند مخاطب همه مسلمین هستند، می فرماید: «(بدان) کسانی که نقل حدیث می کنند، تنها چهار گروهند و پنجمی ندارد» ;(وَ إِنَّما أَتَاکَ بِالْحَدِیثِ أَرْبَعَةُ رِجَال لَیْسَ لَهُمْ خَامِسٌ).

سپس امام(ع) از گروه اوّل که عامل اصلی اختلاف احادیثند، سخن گفته می فرماید: «نخست شخص منافقی است که اظهار ایمان می کند و نقاب اسلام بر چهره می زند، نه از گناه باکی دارد و نه از آن دوری می کند و از روی عمد به پیامبر خدا(ص) دروغ می بندد» ;(رَجُلٌ مُنَافِقٌ مُظْهِرٌ لِلاِْیمَانِ، مُتَصَنِّعٌ بِالاِْسْلاَمِ، لاَ یَتَأَثَّمُ وَ لاَ یَتَحَرَّجُ، یَکْذِبُ عَلَی رَسُولِ اللّهِ(ص) مُتَعَمِّداً).

وی افزود:در زمانی که اسلام و مسلمین، قدرت کافی پیدا نکرده بودند دشمنان علناً به مقابله بر می‌خاستند؛ ولی بعد از فتح مکّه که اسلام تمام منطقه را زیر سیطره خود قرار داد دشمنان شکست خورده همانند دیگر جوامع بشری، لباس نفاق بر تن پوشیدند، در ظاهر به صفوف مسلمانان پیوستند؛ ولی در باطن به خرابکاری مرموزانه ادامه دادند و یکی از طرق مهم تخریب آنها این بود که اهداف خود را در لباس اخبار نبی اکرم(ص) پوشاندند تا مسلمین را به انحراف بکشانند و به مقاصد سوء خود نزدیک کنند. مسلمانان خوش باور و ساده دل نیز سخنان آنها را به عنوان صحابه رسول خدا(ص) پذیرا شدند و مشکل عظیمی در جامعه اسلامی به وجود آمد.

شکیبایی ادامه داد و گفت:خوشبختانه آنها چنان در جعل اخبار به نفع بعضی از حاکمان ظلم، همچون معاویه افراط کردند که طشت رسواییشان از بام افتاد و بسیاری از مردم از وضع آنها باخبر شدند که نمونه های آن در تاریخ ثبت شده است.

مدرس نهج البلاغه گفت:امیرالمؤمنین(ع) در ادامه سخن می افزاید: «اگر مردم می دانستند او منافق و دروغگوست از وی نمی پذیرفتند و سخنش را تصدیق نمی کردند؛ ولی(چون از واقعیت آگاه نبودند) می گفتند: او از صحابه رسول خدا(ص) است، آن حضرت را دیده و از او حدیث شنیده و مطالب را دریافت داشته است به همین دلیل به گفته اش ترتیب اثر می دادند» ;(فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ أَنَّهُ مُنَافِقٌ کَاذِبٌ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُ، وَ لَمْ یُصَدِّقُوا قَوْلَهُ، وَ لکِنَّهُمْ قَالُوا:صَاحِبُ رَسُولِ اللّهِ(ص) رَآهُ، وَ سَمِعَ مِنْهُ، وَ لَقِفَ عَنْهُ، فَیَأْخُذُونَ بِقَوْلِهِ).

پژوهشگر حوزه و دانشگاه گفت: اتفاقاً یکی از شگردهای منافقان این بود که لباس قداست بر تن همه صحابه پوشاندند و همه را افرادی مؤمن، درستکار و صاحب قداست ویژه معرفی کردند تا از این طریق به مقاصد شوم خود برسند.

وی افزود:در ادامه امیرالمؤمنین(ع) برای اثبات گفتار خود به قرآن مجید استناد می کند تا هرگونه شک و تردیدی را از ذهن مخاطب بزداید، می فرماید: «خداوند آنچه را لازم بوده از وضع منافقان خبر داده و اوصاف آنان را برشمرده است» ;(وَ قَدْ أَخْبَرَکَ اللّهُ عَنِ الْمُنَافِقِینَ بِما أَخْبَرَکَ، وَ وَصَفَهُمْ بِمَا وَصَفَهُمْ بِهِ لَکَ).

این سخن، اشاره به آیات زیادی است که در سوره های منافقین، توبه، احزاب، نساء، بقره و دیگر سوره ها آمده است و پرده از وضع منافقان برداشته، راه و رسم آنها را روشن ساخته و حیله ها و دامهای آنها را بر شمرده است. آنگاه امام(ع) اضافه می کند: «سپس این گروه منافقان یک باره بعد از پیامبر اکرم(ص) از میان نرفتند بلکه بعد از آن حضرت باقی ماندند(و جمعیّت خود را سامان بخشیدند و به کار خود ادامه دادند) و به پیشوایان گمراهی و دعوت کنندگان به دوزخ با دروغ و بهتان، تقرّب جستند(و احادیثی در فضیلت آنها جعل کردند) آنها نیز مقامات کشور اسلامی را به آن منافقان سپردند و آنان را حاکمان بر مردم ساختند و بر گردن مردم سوار کردند» ;(ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ، فَتَقَرَّبُوا إِلَی أَئِمَّةِ الضَّلاَلَةِ، وَ الدُّعَاةِ إِلَی النَّارِ بِالزُّورِوَ الْبُهْتَانِ، فَوَلُّوهُمُ الاَْعْمَالَ، وَ جَعَلُوهُمْ حُکَّاماً عَلَی رِقَابِ النَّاسِ).

حجت‌الاسلام شکیبایی گفت:نتیجه همان شد که امام(ع) در ادامه سخن فرموده: «حاکمان جور به وسیله آن منافقان و همراه آنها به خوردن دنیا مشغول شدند(و بیت المال مسلمین را به تاراج بردند)»; (فَأَکَلُوا بِهِمُ الدُّنْیَا).

استاد نهج البلاغه گفت:منظور از پیشوایان ضلالت و گمراهی و دعوت کنندگان به آتش دوزخ در درجه اوّل حکّام بنی امیّه هستند که همه چیز اسلام از جمله احادیث پیامبر را ملعبه خود ساختند تا بر مردم حکومت کنند. بهترین ابزار کار آنها منافقان عصر پیامبر و بازماندگان آنها بودند و بدین وسیله فضای احادیث نبوی را تیره و تار ساختند.

وی افزود: شوربختانه بسیاری از توده مردم، چشم و گوش بسته به دنبال آنها افتادند آن گونه که امام(ع) در ادامه این سخن فرموده: «مردم نیز(غالباً) همراه سلاطین و دنیا هستند مگر کسی که خداوند او را از لغزش بازداشته است» ; (وَ إنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیَا، إِلاَّ مَنْ عَصَمَ اللّهُ).

کارشناس علوم حدیث گفت:جمله معروف «اَلنّاسُ عَلی دینِ مُلُوکِهِمْ» گرچه به این صورت در روایات اسلامی وارد نشده؛ ولی واقعیّتی است که مضمون آن هم در روایات و هم در گفته های بزرگان دیده می شود که هرگاه گروه فاسد و مفسد با نقشه های حساب شده و تبلیغات گسترده وارد میدان شوند، می توانند افکار عمومی را فریب داده و گروههای زیادی را به دنبال خود بکشانند. این مطلب نه تنها در تاریخ گذشته و در صدر اسلام بعد از پیامبر اکرم(ص) دیده می شود، امروز هم در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا وجود دارد که ائمه ضلال با استفاده از تبلیغات پر حجم رسانه هایی که در اختیار دارند و به کمک منافقانی که در هر جامعه ای دیده می شوند، بر مردم مسلّط شده، افکارشان را می دزدند و آنها را فریب داده و به دنبال خود می کشانند.

وی گفت:امام(ع) در پایان این بخش از خطبه می فرماید: «این یکی از چهارگروه است» ; (فَهذَا أَحَدُ الاَْرْبَعَةِ).

استاد نهج البلاغه به ذکر دومین عامل اختلاف الحدیث پرداخت و اظهارکرد: الخاطِئون:وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) شَیْئاً لَمْ یَحْفَظْهُ عَلَی وَجْهِهِ فَوَهِمَ فِیهِ وَ لَمْ یَتَعَمَّدْ کَذِباً، فَهُوَ فِی یَدَیْهِ وَ یَرْوِیهِ وَ یَعْمَلُ بِهِ وَ یَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص)، اشتباه کار:دوم کسی که از پیامبر(ص) چیزی را به اشتباه شنیده، امّا سخن آن حضرت را درست حفظ نکرده است، و با توهّم چیزی را گرفته، امّا از روی عمد دروغ نمی گوید، آنچه در اختیار دارد روایت کرده و به آن عمل می کند و می گوید من از پیامبر اکرم آن را شنیده ام. اگر مسلمانان بدانند که او اشتباه کرده، و غیر واقعی پنداشته، از او نمی پذیرفتند، خودش هم اگر آگاهی می یافت که اشتباه کرده آن را رها می کرد.

وی افزود:این اشتباه کاری، گاه از سهل انگاری و تسامح و تساهل ناشی می شود و گاه از عدم آگاهی به مفاهیم الفاظ و جمله و گاه به سبب اینکه انسان جایز الخطا و محل سهو و نسیان است. سبب آن هر چه باشد نتیجه آن یکی است و آن انتقال ناصحیح به دیگران است.

استاد حوزه علمیه بیان کرد: لذا در علم درایه یکی از شرایط قبول حدیث را ضابط بودن راوی شمرده اند که باید هوشیار باشد، مطلب را خوب بگیرد و خوب منتقل کند. این نکته نیز قابل توجّه است که نقل به معنا را بسیاری از بزرگان علما مجاز شمرده اند؛ یعنی راوی مجبور نیست عین الفاظ را منتقل کند، بلکه می تواند محتوای الفاظ را در قالب دیگری بریزد و نقل کند و می دانیم نقل به کلام کار ساده ای نیست و گاه راوی در نقل به معنا گرفتار خطا می شود.سومین مورد:أهلُ الشُبهة:وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) شَیْئاً یَأْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَی عَنْهُ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ، أَوْ سَمِعَهُ یَنْهَی عَنْ شَیْءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ، فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ یَحْفَظِ النَّاسِخَ؛ فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ. اهل شبهه: و سومین شخصی که شنیده پیامبراکرم به چیزی امر فرمود امّاسپس از آن نهی کرد و او نمی داند، یا شنید که چیزی را نهی کرد، سپس به آن امر فرمود و او آگاهی ندارد، پس نسخ شده را حفظ کرد ولی ناسخ را نمی داند. اگر بداند که حدیث او منسوخ است ترکش می کند، و اگر مسلمانان نیز می دانستند روایت او نسخ شده، آن را ترک می کردند.

حجت الاسلام شکیبایی ابراز کرد: بنابراین کسی می تواند اخبار صحیح پیامبر اکرم را نقل کند که احاطه کاملی به همه احادیث داشته باشد؛ ناسخ و منسوخ را بشناسد و هر یک را در جایگاه خود جای دهد. موضوع عام و خاص نیز همچون ناسخ و منسوخ است.

چهارمین مورد:الصادقون الحافظون؛ وَ آخَرُ رَابِعٌ لَمْ یَکْذِبْ عَلَی اللَّهِ وَ لَا عَلَی رَسُولِهِ، مُبْغِضٌ لِلْکَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ تَعْظِیماً لِرَسُولِ اللَّهِ(ص)، وَ لَمْ یَهِمْ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَی وَجْهِهِ، فَجَاءَ بِهِ عَلَی مَا سَمِعَهُ [سَمْعِهِ]، لَمْ یَزِدْ فِیهِ وَ لَمْ یَنْقُصْ مِنْهُ، فَهُوَ حَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْهُ وَ عَرَفَ الْخَاصَّ وَ الْعَامَّ وَ الْمُحْکَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ فَوَضَعَ کُلَّ شَیْءٍ مَوْضِعَهُ.حافظان راست گفتار:دسته چهارم، آن که نه به خدا دروغ می بندد و نه به پیامبرش دروغ نسبت می دهد. دروغ را از ترس خدا، و حرمت نگهداشتن از رسول خدا(ص) دشمن دارد. در آنچه از پیامبراکرم(ص) شنیده اشتباه نکرده، بلکه آن را با تمام جوانبش حفظ کرده است، و آن چنان که شنیده بدون کم و کاست نقل می کند. پس او ناسخ را دانسته و به آن عمل کرده، و منسوخ را فهمیده و از آن دوری جسته، خاص و عام، محکم و متشابه، را شناخته، هر کدام را در جای خویش قرار داده است.

مدرّس نهج‌البلاغه گفت:این تعبیر پرمعنا اشاره به این است که راویان صادق دارای احاطه فراوان به اخبار مختلفند؛ ناسخ و منسوخ و عام و خاص و محکم و متشابه را به خوبی می شناسند و هر یک را در جایگاه مناسب خود قرار می دهند تا گرفتار تناقض و خطا نشوند.

حجت الاسلام شکیبایی بیان کرد: حضرت در ادامه اقسام اصحاب رسول خدا(ص) را تبیین می فرماید: «وَ قَدْ کَانَ یَکُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) الْکَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ:فَکَلَامٌ خَاصٌّ وَ کَلَامٌ عَامٌّ، فَیَسْمَعُهُ مَنْ لَا یَعْرِفُ مَا عَنَی اللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ وَ لَا مَا عَنَی رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَیَحْمِلُهُ السَّامِعُ وَ یُوَجِّهُهُ عَلَی غَیْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ وَ مَا [قَصَدَ] قُصِدَ بِهِ وَ مَا خَرَجَ مِنْ أَجْلِهِ، وَ لَیْسَ کُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مَنْ کَانَ یَسْأَلُهُ وَ یَسْتَفْهِمُهُ حَتَّی إِنْ کَانُوا لَیُحِبُّونَ أَنْ یَجِیءَ الْأَعْرَابِیُّ وَ الطَّارِئُ فَیَسْأَلَهُ حَتَّی یَسْمَعُوا، وَ کَانَ لَا یَمُرُّ بِی مِنْ ذَلِکَ شَیْءٌ إِلَّا سَأَلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ. فَهَذِهِ وُجُوهُ مَا عَلَیْهِ النَّاسُ فِی اخْتِلَافِهِمْ وَ عِلَلِهِمْ فِی رِوَایَاتِهِمْ». گاهی سخنی از رسول خدا(ص) دارای دو معنا بود، سخنی عام، و سخنی خاص، کسی آن را می شنید که مقصود خدا و پیامبرش را از آن کلام نمی فهمید، پس به معنای دلخواه خود تفسیر می کرد، و بدون آن که معنای واقعی آن را بداند، که برای چه هدفی صادر شده، و چرا چنین گفته شده، حفظ و نقل می کرد.

همه یاران پیامبر(ص) چنان نبودند که از او چیزی بپرسند و معنای واقعی آن را درخواست کنند تا آنجا که عدّه ای دوست داشتند عربی بیابانی یا سؤال کننده ای از آن حضرت چیزی بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند، امّا منِ امیرالمؤمنین هر چه از خاطرم می گذشت می پرسیدم، و حفظ می کردم. وی افزود:اگر می بینیم امیرالمؤمنین(ع) چنان بود که برای هر سؤالی پاسخی آماده داشت افزون بر امدادهای الهی و الهامات درونی هوش و استعداد فوق العاده خدا دادی، ملازمت با پیامبر در سالیان دراز و روح پرسشگری او از همه چیز سبب احاطه کامل بر تمام مسائل اسلامی بود.حضرت در پایان فرمودند:پس این ها علل اختلاف روایاتی است که در میان مردم وجود دارد و نقل می شود.

۳۱۳/۱۷

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • منتشرشده: ۷
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • جلالی نسب IR ۰۹:۱۶ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۹
    سلام و احترام واقعاً گزارش نابی بود،اصلاً فکرشم نمی کردم همچین موضوعی در نهج البلاغه مورد بررسی امیرالمؤمنین قرار گرفته باشه قلباً از خبرگزاری عالم شناس، زمان شناس و مخاطب شناس و همچنین محتواشناس حوزه سپاسگزارم
  • علیمی IR ۱۰:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۹
    طیب الله و احسنتم
  • حسینی IR ۲۰:۰۲ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۹
    پژوهش باید اینطوری باشه، مثلا مطالب دیده نشده نهج‌البلاغه رو برای عموم تبیین کنید... به حال خودم تاسف خوردم که اینقدر از نهج‌البلاغه دورم
  • اکبری IR ۲۰:۰۳ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۹
    خیلی جالب بود جزاکم الله خیرا
  • کریمی IR ۲۰:۰۵ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۹
    سلام علیکم بعضی ها عادت کردند به بیان مطالب تکراری که ده ها بار تکرار شده ولی به نوبه ی خودم هر وقت مطالب استاد شکیبایی عزیز رو از خبرگزاری ملاحظه کردم حرف نو، به روز، کاربردی، دسته بندی و فوق العاده بود به حال ایشون غبطه می خورم
  • افا IR ۲۰:۵۰ - ۱۴۰۲/۰۹/۱۹
    سلام بسیار عالی خدا خیرتون بده
  • سید محمد حسین IR ۲۲:۰۶ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۱
    حاصل کسر ۰۷/ تورم از عدد ۴۸/۰۹ تورم میشود ۴۸/۰۷ نه اینکه ۷را از۴۸ کم بکنند وبگویند تورم رسیده به ۴۱/۰۹ درصد این حرفها نشان میدهد که مدیرسیاسی واقتصادی وکشورداری بایستی درمرحله یکم تخصص وتوان کاری بسیار بالائی داشته باشد والا من وآقای علم الهدی تمام فقه واصول ورسائل مکاسب وکفایه آخوند را هم که حفظ باشیم ولی یک جمع وتفریق ابتدائی را ندانیم به درد مدیریت کشور نمیخوریم مرحوم مدرس افغانی ایرادات ادبی بزرگان فقه واصول را می گرفتند ولی دوتا معادله جبری را نمیتوانستند حل بکنند این معادلات جبری یعنی قدرت رسیدگی به کارهای وزرا و بانک مرکزی و بنیادهای بزرگتراز وزارتخانه ها درکشوری که خواندن قرآن ونهج البلاغه وگفتن حرف حساب غیر قابل انتشار باشد می رسیم به همینجاهائی که داریم میرسیم